سن سیمون Saint Simon (کلود آنری دو رووروا)

سن سیمون Saint Simon (کلود آنری دو رووروا)
در این پست می‌خوانید:

نام کامل: کلود آنری دو رووروا (Claude Henri de Rouvroy)

لقب: سن سیمون، کنت دو (Saint Simon Comte de)

ولادت: 1760 میلادی – پاریس

وفات: 1825 میلادی – پاریس

فیلسوف اجتماعی فرانسوی و پیش شهرساز ترقی‌گرا و پایه‌گذار سوسیالیسم فرانسوی

نظریه: طبقه مولد

آثار: نظام صنعتی (1823-1820)، مسیحیت نوین (1825)

سن سیمون

زندگینامه سن سیمون

سیمون در 17 اکتبر 1760 میلادی (26 مهر 1139 شمسی) در یک خانواده اشرافی فرودست در پاریس فرانسه متولد شد و زندگی پر از فراز و نشیبی داشت. در جوانی وارد ارتش شد و در سال 1779 به آمریکا مهاجرت کرد و به دستور جورج واشینگتن در مبارزات استقلال‌طلبانه آمریکا علیه انگلیس جنگید. پس از جنگ نیز سال 1783 به فرانسه بازگشت و از ارتش استعفا داد.

سن سیمون بعد از استعفا از ارتش به دنبال کسب ثروت بود. برای این منظور در ابتدا دو ایده در ذهن داشت. یکی از آنها اتصال اقیانوس آرام به اطلاس از طریق کندن آبراهی در مکزیک بود. دیگری کندن آبراهی برای اتصال مادرید به دریا بود. که هیچ‌کدام از پیشنهادات پذیرفته نشد. به دلیل عدم موفقیت در این ایده‌ها به سراغ معامله زمین‌های مصادره شده از کلیسا رفت.

او با آشنایی با روسو ایده‌های اصلی فیلسوفان دوران روشنگری فرانسه را فرا گرفت و هدفش را رستگاری بشریت قرار داد. به دنبال ساخت یک مجتمع بزرگ صنعتی و مدرسه علمی از سود حاصل از این کار بود تا به پیشرفت جامعه و مردم کمک کند. اما شریکش کنت فون رون از او کلاهبرداری کرد و بخش عمده ثروت حاصله را بالا کشید. ولخرجی‌های سیمون باعث شد سال 1805 ورشکست شود و به عنوان منشی در یک امانت فروشی و سپس به عنوان ویراستار یک چاپخانه مشغول به کار شد.

سیمون به تحصیل در علوم طبیعی و پزشکی پرداخت و با وجود تمام سختی‌ها، بعد از ورشکستگی نیز از تحصیلات دست نکشید. به دلیل فشارها و سختی‌های زیاد و زمانی که فکر می‌کرد به بن بست رسیده، دست به خودکشی زد که زنده ماند و فقط یک چشمش را از دست داد. تفکرات سال‌های آخر سیمون جنبه‌های عرفانی پیدا کرد و صحبت از مسیحیت جدیدی کرد که مانند نخ تسبیح جامعه را منسجم نگه می‌دارد. در نهایت وی در 19 می 1825 میلادی (29 اردیبهشت 1204 شمسی) در سن 65 سالگی در شهر پاریس فرانسه درگذشت.

سن سیمون و انقلاب کبیر فرانسه

وی از انقلاب کبیر فرانسه استقبال می‌کرد. زیرا امیدوار بود که سیستم فئودالی برای شکل‌گیری جامعه و نظمی جدید و صلح‌آمیز، حذف شود. اما خیلی زود متوجه اشتباهش شد. زیرا در سیستم جدید هم مکانیسم قدرت تغییری نکرده بود و فقط شکل ارعاب تغییر کرده بود. همچنان زورگویی‌ها و بی‌عدالتی‌ها باقی مانده بود. با این حال معتقد بود این انقلاب امتحان خوبی برای اعلان بلوغ فکری ملت فرانسه بود تا نشان دهند حاضرند سرنوشتشان را خودشان به دست بگیرند و نظام موجودی که از علم عقب افتاده را تغییر دهند.

از نظر سن سیمون انقلاب کبیر فرانسه، تبلور تضاد نظام قرون وسطایی و مذهبی در برابر سیستم صنعتی و علمی بود. اگرچه به هدف اصلی خود که اصلاحات اجتماعی – اقتصادی برای رفاه و آسایش طبقه مولد بود، نرسید. سیمون به حدی به دنبال جایگزینی علم به جای مذهب بود که علم هم برای تبدیل به نوعی مذهب شد که قدرت فکر کردن را از مردم می‌گرفت و به دست دانشمندان می‌سپرد.

نگاه علمی به تاریخ

سن سیمون با الهام از دو دایره‌المعارف‌نویس فرانسوی، دالامبر و کنکورده، برداشتی تاریخی از جامعه پیدا کرد. به باور این دو جوامع انسانی ناگزیر باید این مراحل تاریخی را پشت سر بگذارند:

1- دوره سیطره علوم دینی و تفوق فعالیت‌های جنگی (سده‌های میانه)

2- دوره جایگزینی متافیزیک با نقد ماوراءالطبیعه

3- مرحله مثبت و نهایی استفاده از شیوه‌های علوم طبیعی برای تفهیم مسائل فلسفی؛ مرحله‌ای که در آن کار حرفه‌ای با مقاصد صلح‌جویانه انجام می‌پذیرد.

سیمون تنها اهرم تغییر مدیریت اجتماعی جامعه را فلسفه مثبت می‌دانست و معتقد بود باید از علم برای پرهیز از اشتباهات گذشته و طرح نظم آینده استفاده کرد و به تاریخ هم باید به نگاه علمی نگریست:

تاریخ چنان که معروف است، شرح کارهای پادشاهان است. از شیوه حکومت پادشاهان به خوبی معلوم است که این شرح اعمال به هیچ دردی نمی‌خورد. اگر تاریخ را با جنبه علمی نگاه کنیم هنوز عملاً نوزادی در گهواره است. این بخش مهم از دانش ما کمابیش به ثبت یک رشته رویداد بسنده کرده است. این واقعیات با هیچ نظریه‌ای به هم دوخت و دوز نشده‌اند. به همین خاطر هیچ زنجیره منطقی آنها را به هم نمی‌پیوندد. پس تاریخ، نه درس عبرتی برای پادشاهان هست و نه راهنمایی برای رعایای آنها، تا ابزاری شود که بتوانند رخدادهای آینده را پیش‌بینی کنند.

سن سیمون معتقد بود از آنجا که نیوتن با نگرش علمی به کشف ساختار عالم پرداخته بود و الگوهای تکرارشونده را در طبیعت مشاهده و بررسی کرده بود، می‌توان به کشف ساختار جامعه و قوانین حاکم بر آن نیز پرداخت. به عقیده‌اش، جامعه همانند یک سیستم زنده شکل می‌گیرد و رشد می‌کند، بنابراین باید به درک این رشد (تغییر اجتماعی) و عواملی که ثبات اجتماعی را تضمین می‌کنند (نظم اجتماعی) دست یافت و قوانین تنظیم کننده و ثبات اجتماعی را تشریح کرد.

او معتقد بود که برای تبیین علل اساسی تغییرات تاریخی در گذشته، حال و آینده، مشاهده الگوها طی یک دوره طولانی باید در یک نظریه عام تاریخی گردآوری شوند. به عقیده سیمون علل رویدادهای آینده باید از پیش موجود باشند و تعاملات پیچیده و ناپیوسته، پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی به همراه دارند.

سن سیمون و طبقه مولد

سیمون معتقد بود که قدرت و اداره امور باید به دست طبقه مولد که همان صنعتگران بودند، بیفتد. به نظر وی این طبقه، پرافتخارترین فرانسویان می‌باشند و کار آنها برای اعتبار کشور و آسایش ملت حیاتی است. به همین دلیل آنها شایسته حکومت بر جامعه هستند. دیگر نیازی به دولت نیست و دولت جای خود را به مدیریت کارها می‌دهد.

او نظم صنعتی را به عنوان پایه‌ای برای تقسیم علمی کار در جامعه تلقی می‌کرد. او اعتقاد داشت که نگرش اثبات‌گرایی که براساس بررسی علمی قوانین، قواعد و عقل استوار است، طبقات اجتماعی را شکل می‌دهد. جامعه را مانند هرمی از اقشار مختلف می‌دید و رأس آن را شامل روشنفکران، صنعت‌گران، قضات و دیگران معرفی می‌کرد.

قشر صنعتگر را قشر برتر می‌دانست، با این حال امتیاز خاصی برای این قشر قائل نبود و فقط به دنبال رفاه جامعه و رهایی از دست فئودال بود تا وضع تهیدستان و پرشمارترین طبقه جامعه بهبود یابد. امیدوار بود جامعه به کمک صنعت از شر سه بلای نازل شده بر مردم که فقر و اجحاف و بی‌خبری بود، خلاص شود.

دیدگاه‌های سیمون بسیار خوش‌بینانه و صنعتگرانه بود. نگرش اثبات‌گرای او به جامعه و تقسیم کار، نوعی سازمان‌دهی صنعتی را به وجود می‌آورد. سن سیمون معتقد بود که صنعتی‌شدن ذاتاً فرآیندی گسترش طلب است و این گسترش در جوامع غیراروپایی به پیشرفت فرهنگ اروپایی منجر خواهد شد. به همین دلیل، صنعت و اقتصاددر خدمت همگونی فرهنگی و به عبارت دیگر، شکل‌گیری جامعه بین‌المللی قرار خواهند گرفت.

سن سیمون همچنین به دنبال تعلیم و تربیت کارگران برای رشد استعدادهایشان بود. اینکه کارخانه‌داران به وضع کارگران توجه کنند. البته در آن زمان سیستم سرمایه‌داری هنوز خیلی جا نیفتاده بود و به همین دلیل و به خاطر نا آشنایی کامل، سیمون به سیستم سرمایه‌داری امیدوار بود.

دیدگاه‌های سن سیمون پس از مرگ

جامعه‌ای که او به دنبالش بود، بر ضرورت وجود نظم، انضباط، کارایی، کنترل عمومی بر ابزار تولید و آزادی تریجی زنان تأکید داشت. اگرچه نظریات سیمون نیمه‌تمام ماند و به نتیجه نرسید، اما پس از مرگش گروهی از شاگردانش (از جمله رودریگز، انفانتین، شوالیه و سن آماند بازارد) نظریات او را گسترش داده و مکتب سن سیمونیسم را راه‌اندازی کردند.

آنها سال 1826 روزنامه تولیدگر را تأسیس نمودند و بعد از انقلاب 1830، آزادی‌های عمل بیشتری پیدا کردند و کنترل روزنامه کلوپ را نیز به دست آوردند و از اونیفورم خاصی برای خود استفاده کردند و نوعی مذهب صنعتی را از تفکرات سیمون ساخته بودند.

پیروان سن سیمون تندرو تر از خود او بودند و مخالفت بیشتری با مالکیت و امتیازات آن داشتند. از نظر آنها حق استفاده از ابزار تولید باید به وسیله دولت به مردم داده می‌شد و پس از مرگ آنها، به دولت برمی‌گشت. رقابت آزاد منشأ همه مصیبت‌هاست و باید به وسیله هدایت دولت جایگزین شود. وظیفه دولت نیز جلوگیری از اجحاف در حق طبقه نیازمند است. پس از مدتی بین پیروان سیمون نیز اختلاف نظر پیش آمد و بازارد از گروه جدا شد. سپس انفانتین خصوصیات سیاسی گروه را به حدی شدت بخشید که سال 1832 پلیس جنبش آنها را از هم پاشید.

نظریات سوسیالیستی سیمون به حدی تأثیرگذار بود که اگوست کنت و کارل مارکس از آن الهام گرفتند و کارل ماکس به تکمیل و توسعه این نظریات، مکتب مارکسیسم را پایه‌گذاری کرد. اگرچه سن سیمون و پیروانش  در عمل اقدامی در حوزه شهرسازی انجام ندادن و نظریات مستقیمی در این حیطه نداشتند، اما آرمان و هدفی را برای آبادانی فرانسه در جامعه تزریق کردند که بعدها بسیار اهمیت یافت.

خلاصه نظریات سن سیمون :

  • شکل‌گیری طبیعت‌گرایی و اعتقاد به علوم طبیعی تحت تأثیر افکار فویرباخ و ادامه این فرآیند تا دوران مارکس.
  • راهکارش برای آینده مبتنی بر اعتقاد به علم، صنعت، و اخلاق است.
  • به عقیده‌اش، نظم آینده باید با استفاده از علم شکل گیرد و در طراحی نظام آینده، باید از علم استفاده شود.
  • قدرت باید به دست صنعتگران بیفتد که این طبقه را به عنوان طبقه مولد نام می‌برد.
  • در جامعه آرمانیش که بر اساس پیروزی طبقه صنعت بنا شده است، دولت وجود ندارد و دولت جای خودش را به مدیریت کارها به می‌دهد که بر اساس یک نظام پدرسالارانه دلسوزانه است.
  • سن سیمون جامعه را متشکل از اقشار مختلفی از جمله هنرمندان، کارآفرینان و صنعت‌گران می‌شناخت که در آن صنعتگران بالاترین موقعیت را دارند.
  • او اختلافات طبقاتی را نفی نمی‌کند، اما معتقد است که خیرخواهان باید در جهت بهبود منافع قشر محروم تلاش کنند.
  • او با اینکه به قشر صنعت‌گر ارزش می‌نهد، اما امتیاز خاصی برایشان قائل نیست.
  • سیمون امیدوار است که با رشد صنعت، سه مشکل بزرگ ملت (فقر، اجحاف، بی‌خبری) از بین برود.
  • برای سیمون، مذهب به عنوان یک اختراع انسانی است و امیدوار است که علم جایگزین آن شود. او به یک مسیحیت جدید با رهبری دانشمندان اعتقاد دارد.
دیدگاه‌ها ۰
ارسال دیدگاه جدید